این پست را من یعنی
مهدیه نوشته ام ولی چون هنوز پسورد خودم را بلاگفا باور نکرده مجبور شدم با نام فرشته بانو مطلب بذارم انشاالله که حلالمان میفرمایند مگر نه ؟
راستش را بخواهید از یک سال قبل از ازدواج به ابتکارات در زندگی مشترک فکر میکردم . آن هم به این دلیل که شدیدا از زندگی راکد فراری بودم . بیشتر هم به طراوت معنوی در زندگی مشترک فکر میکردم به نکات خوبی هم دست پیدا میکردم خصوصا از تجربیات بقیه . یادداشت های گوشیم و برنامه ی وان نوت کامپیوترم هم شاهد این مدعا هستن .
خیلی شیرین است وقتی مرد زندگیت همه دلهره ای که از استقبال شدن یا نشدن از برنامه ات داشتی را با اشتیاقی چندین برابر خودت میخرد .

و شیرین تر وقتی است که او برای این گونه برنامه ها که رنگ خدا را به زندگی تان میزند اصرار بیشتری دارد .
یادم می آید اولین بار که میخواستیم یک برنامه معنوی دو نفره را اجرا کنیم فکر میکردم که چه قدر میتوانیم در این نوع برنامه ها مصمم شویم وقتی یک نفر دیگر را هم کنارت احساس کنی . و کم کم فهمیدم که این دست گرفتن ها چه قدر ما را برای هم نعم العون میکند . و آنچه فکرش رانمیکردم این بود که با این قرار ها دلهمایمان هزار بار به هم نزدیک و نزدیک تر میشود .
ولی راستش اعتراف میکنم که کم کم کفگیرم به ته دیگ داره نزدیک میشه و برنامه هام تا آخر بهمن نمیکشه
اگه نیاز بود بگین و درخواست کنید و حالتی قریب به التماس بگیرید تا از نمونه های این برنامه ها بهتون بگم
ولی از موضع خودشیفتگی میام پایین
چون هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستم

........................................................................................................................................
مهدیه نوشت : عکس هم اصلا بی ربط نیست خودت بی ربطی !